تولد تولد تولدت مبارک
سلام دختر مهربونم در يک اقدام غافلگيرانه بنج شنبه عصر رفتيم خريد... النگوهاي کوشولوتو که تنگ شده بود درآوردن و يه ست سه تايي جديد خريديم خيلي ماماني شدي عزيزم بعدش رفتيم مرکز خريد تا لوازم تزئيني تولد بخريم اونجا توي سبد يه جاي راحت درست کرديم که بشيني ولي شروع کردي به مامان مامان گفتن که بلندت کنم يعني سما مامان ميگي يعني بزرگ سدي عزيزم منم بچه بغل هي اتخاب ميکردم و چقدر خوش ميگذره تا تولدت همش بحث تولده از يه هفته قبلش تزئينات رو نصب مي کنيم مي دونم که دوس داري به مهمونهاي کوچولو فکر مي کنم و اينکه چقدر بهت خوس ميگذره فقط اگه يه پسر بچه سلوغي که هست بذاره... اسمشو نمي نويسم ولي مي دوني منظورم کيه اسم مهموناتو مي نويسم تا ببين...
نویسنده :
مامانی
12:34