دختر پاييزي من

سلام عزيزم

من متولد تابستونم و هميشه از هواي ابري و گرفته گريزون بودم ولي اين روزهاي پاييزي همش سرخوشم روزهاي پاييزي که با انتظار اومدنت خاطره انگيز شده

دختر قشنگم واقعا تورو کم ميارم با اينکه فقط پنج ساعت ازت دور مي شم... هفته اي که گذشت خيلي بي قرار بودي و غذا نمي خوردي نمي دونم مشکل از دندونت بود يا دوري..

وقتي مي رسم خونه حاضر نيستي از بغلم جدا شي

عزيزم خدا مراقبته و هميشه باهاته هميشه به يادش باش و ساعتهاي بدون منو با آرامش بگذرون

مهربونم هميشه بخند

از مشهد چيزي ننوشتم.. خوشگلم وقتي دلدرد داشت و به اصطلاح کوليک داشت مدام از مسافرتهاي بعد عيد مي گفتم و از سفر مشهد

ولي براي مسافرت راه دور هنوز زود بود تا اينکه توي يازده ماهگي يعني يک شنبه 28 مهر ماه رفتيم زيارت

مسافرت خوبي بود با اينکه هوا يه خورده سرد شده بود.  روزي که رسيديم فوق العاده گرم بودو ما خوشحال شديم ولي از 29 ام بارون شروع شد و 30 ام هم فوق العاده سرد بود

سه شنبه تونستي زيارت کني و بعد از نماز ظهر و زيارت رفتيم رستوران سنتي عمو قدرت

چهارشنبه شب عيد غدير حرم بوديم که باز هوا سرد بود و مجبور شديم شما رو زود برگردونيم هتل

روز پنج شنبه روز برگشت بود و من يه اشتباهي کردم . ماماني قطره چشمش رو گذاشته بود رو ميز وسايل شما که من استفاده کنم و من به جاي قطره بيني استفاده کردم ... واقعا نمي دونم چرا اين اشتباه اتفاق افتاد بايد صبحونه و نهارت  رو آماده مي کردم و بعدش مي رفتيم حرم براي خداحافظي... عجله کردم

اون روز تحت تاثير اون قطره زياد خوابيدي و نمي دونم چه حکمتي بود چون هواپيما 10 ساعت تاخير داشت و شب تا صبح توي فرودگاه معطل شديم و شما اصلا نخوابيدي

هرجا بچه مي ديدي فوري طرح دوستي مي ريختي

منم از اين بابت خوشحالم

نازنين فاطمه در حرم

نازنين فاطمه و دوستش در شب عيد غدير که اسم دوستش متاسفانه يادم نيست