وقتی نیستی
نازنینم وقتی ازت دورم قلبم جون نداره ضربانش کنده کند می شه
کاش می شد که برای مدتی مرخصی بگیرم و خودم ازت مراقبت کنم ... روز اولی که از اداره برگشتم برعکس همیشه که یه جا بند نمی شی خیل آروم توی آغوشم بودی و تکون نمی خوردی
کاش می تونستیم حرف بزنیم و خواسته هات رو واضح بهم بگی
این روزها به خاطر ماموریتهای کاری نمی تونم زیاد بنویسم ولی هر لحظه باهاتم
خدارو شکر که همکارا وضعیتمو درک می کنن... خدایا ممنونم به خاطر نی نی خوب و نازنینی که دادی
خدایا حس قشنگ مادری رو نصیب همه اونهایی کن که منتظرن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی