نازنين فاطمهنازنين فاطمه، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

نازدونه ی من

خاطره زايمان و روزهاي بعد

خاطره زايمان و روزهاي اول سه شنبه 14  آذر بود و ما وقت دکتر داشتيم با دکترم براي تاريخ 26 ام هماهنگ کرديم . بابايي يه کتاب قديمي داشت که از بابابزرگش به يادگار مونده بود توي اون کتاب راجع به روزها و ماههاي سال وخواص اونها براي متولدين اون روزو خيلي مطالب متنوع ديگه نوشته بود تاثير ماهها در بهبود زخم و توصيه هايي از اين قبيل.. به نظرم اين چيزها بي ربط  نيست و منم بي تفاوت از کنارش رد نمي شم. من به دنبال يه تاريخي بودم براي تولد ني ني عزيزمون . از طرفي بي حسي موضعي ميخواستم نه بيهوشي. دکتر براي بيست وسوم پيشنهاد ميداد که اون روز مورد تاييد ما نبود براي 19 و بيستم هم دکتر مي گفت که هنوز زوده و بالاخره براي 26 ام توافق کرديم . &nbs...
11 آبان 1392

آخر هفته ها

دختر خوبم ني ني ماهم سلام فکر مي کردم آخر هفته فقط باهم باشيم و بازي کنيم کاري که خيلي ددوست داري بازي کردن و موزيک شاد گوش دادن و ناناي کردن ولي مهمون داريم و يک دختر نازم دارن که دوسش داري با اون بازي مي کني ما ناناي کردن يادت نداديم عزيزم خودت با شنيدن آهنگهاي شاد عکس العمل نشون دادي ميگن که اين هنر ذاتيه خوسکل خانم ني ني ناز منم واسه ات آواز مي خونم و شعرهاي آهنگين که دوس داري اين روزها توي خواب همش وول مي خوري و مجبوريم زمين بخوابيم چون همش نگران بودم نکنه از تخت بيفتي و خوابم نمي برد عزيزم آخر هفته خوبي داشته باشي ...
9 آبان 1392

مادر وبلاگ نويس

سلام ني ني عزيزم دختر ماهم امروز دومين روز اداره ست . دوري از تو باعث شد يه وبلاگ درست کنم هم براي ثبت خاطرات هم براي پر کردن اين فاصله دلم برات يه ذره شده ده ماه و بيست روز باهم بيدار شديم حالا ديگه بيدار شدنت رو نمي بينم ولي خيالم نسبتا راحته که خونه اي و پيش مامان بزرگ هر چند که از ني ني ها و مهد کودک خوشت مياد . ايشالله بعد عيد ميري مهد کودک. عزيزم روزهايي که گذشت همه شيرين بودن و شيرين تر هم مي شه تا جايي که ذهنم ياري کنه خاطرات گذشته رو مي نويسم . دوستت دارم عزيزم
8 آبان 1392